آرمانآرمان، تا این لحظه: 17 سال و 26 روز سن داره

آرمان روان

روزهاي من و تو

1393/6/17 12:53
نویسنده : ماماني
394 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم، عسلم، شيريني روزگارم

بازم بعد از يه غيبت خيلي خيلي طولاني برگشتم.

واقعا نميدونم چي بايد به تنبلي خودم بگم.

بي حوصلگي در نوشتن از تو، خاطراتت، يادگاريها و شيرين زبونيهات كه كاش فقط خلاصه ميشد در نوشتن و نه به وجودت، به حرفات و حضورت.

خيلي كليشه اي كه بگم بخاطر مشغله كاريه كه كمرنگ شدم چون فقط توجيهه.

مادر بودن و مادري كردن زيباترين و لذت بخش ترين حس دنياست ولي گاهي اوقات اونقدر درگير خودم ميشم كه يادم ميره مادري كردن، يادم ميره تموم انرژيهاي منفي و افكار بد و مشوش رو ميشه با اين حس قشنگ از بين برد. اونقدر شيريني بودنت خارق العاده ست كه ميشه همه تلخي ها و ناكاميها رو باش موازنه كرد.

ببخش مامانو بخاطر بي حوصلگي هاش، ببخش بخاطر كم بودنش، بدخلق بودنش. ببخش بخاطر زود از كوره در رفتنش.

ببخش كه گاهي اوقات جواب دلنشين ترين صداي دنيا، صداي مامان گفتنت رو به جاي جانم با هان چي ميگي ميدم.

ببخش اگه رعد و برق و طوفانهاي زندگي به اصطلاح بزرگسالي من كودكي زيباي تو رو بد آب و هوا ميكنه.

عاشقونه دوستت دارم آرمانم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)