دیروز 27/2/91 جشن فارغ التحصیلی پسرم بود. خیلی خوشحال بود. سرودهای خوشگلی رو خوندن و نمایشم اجرا کردن. پسر خوشگلم امیدوارم همیشه موفق و سالم و شاد باشی. مامان و بابا بهت افتخار میکنن. ...
دو روز قبل وقتی آرمان از مهد اومد صورتش زخم بود. وقتی ازش پرسیدم گفت سجاد سرمو زده به دیوار. دیروزم وقتی اومد موهاش چسبو(نوچ) شده بود. دوباره گفت سجاد مرباشو ریخته رو سرم. منم که سر چیز دیگه ای اعصابم خرد بود و داغ دلمو سر اون بیچاره خالی کردم. پسر کوچولوم هیچی نگفت، یکم گریه کرد و بعدم خوابش برد. خیلی دلم سوخت و عذاب وجدان گرفتم. مامانی منو ببخش. خیلی دوست دارم عزیز دلم. ...
جمعه 28/11/90 ساعت 9:30 صبح آزمون پیش دبستانی داره. براش دعا کنید هر چی قسمتشه همون بشه. پسرم هر شب نیم ساعت درس میخونه که برای آزمون آماده بشه. ما کودکانیم شیرین زبانیم تنها و با هم کتاب میخوانیم ما در دبستان شادیم و خندان چون گل که دارد جا در گلستان گفتار ما خوب هر کار ما خوب با هر کسی هست رفتار ما خوب ...
واقعا عجب روزگاری شده. آرمان کوچولو با این قد و قواره از هفته دیگه(8 بهمن) بعدازظهرها از ساعت 4 الی 6 باید بره کلاس تست.برای اینکه واسه آزمونهای ورودی پیش دبستانی آماده بشه. آخه بچه تو این سن و سال از این چیزا چی می فهمه. کاش بجای این چیزا بچگی کردنو یادشون میدادن. ...
آقا آرمان از اول مهر ميره پيش آمادگي. پسرم صبحها زورکي از خواب بيدار ميشه و با چشمهاي بسته لباس مي پوشه. روپوشش خيلي بهش مياد. خيلي با روپوش خواستني ميشه. شعرهاي خيلي خوشگل ياد گرفته که از زبون اون شيرين ترم ميشن. وقتي سوره توحيد رو ياد گرفت بجاي لم يلد و لم يولد مي گفت من يلم تو هم يولد ...
چند روز پیش آرمان دفتری رو که توش مفاهیم و موضوعاتی رو که به بچه ها یاد میدن توش مینویسن تا مامانا با بچه ها بیشتر تمرین کنن، آورده بود خونه. این هفته در مورد نفت و سوخت باهاشون کار کرده بودن. وقتی ازش پرسیدم نفت چطوری بوجود میاد؟ یه نگاهی بهم انداخت و گفت: از تو دل مامانش ...